چند وقتی بود کابوس و رویاهام یه چیز مشترک داشتن یه تیکه شعرزمینه ی همه ی خاب هام یه شعری بود که پلی میشداز خاب بیدار میشدم از ذهنم میرفتاز خودم بیخود میشدم زمزمه میکردمش و وقتی به خودم میومدم از ذهنم پاک میشدمیشناختمشمیدونستم گوش دادمش فراوونحتا نت هاشو بلد بودمامروز پیداش کردمو الان شنیدمش و به محض پلی شدنش به مانند هرچه که بشه فکرشو کرد اشک ریختم و زجه زدمدلم دریا شد و دادم به دستت, ...ادامه مطلب
این که عاشق زندگیمم کجای چشمام کجای فانکشن های صورتم نهفته ست که با کوچکترین کلمه هایی که بیان میکنم لبخند شنونده هام نصیبم میشه؟ این شادیا و خیال راحت، نتیجه ی کدوم کار خوب کدوم دسته ضعیفیه که گرفتم و بلند کردم که حالا نتیجه میتونه چیزی باشه که برای همه آرزوئه؟ یکدفعه از چه فصلی سبز شدی که تو احساس من قدم بزنی؟ من که خیلی جاها عشق کاشتم و نفرت برداشتم، حالا چیزی رو دارم که اصلن نمیتونم حتا یاد بیارم اون نفرت ها از کجا دراومده بودن یه مدته تا به اینا فکر میکنم یاد اون نوشته می افتم که فکر کنم شاید از پائولو کوئیلو بود که توو یه هواپیمایی پر از آدم و در م,i want to,i want to see,i want to believe,i want to know,i want to go home,i want to be ninja,i want to hold your hand,i want to know what love is,i want to break free,i want to believe poster ...ادامه مطلب