Damn

ساخت وبلاگ

میگه مثلن چیه علائمش؟

میگم انقباضات شدید و گر گرفتن و لرز کردن و درد مداوم و ..

میگه پس سخته

میگم هنوز بعد اینهمه مدت عادت نکردم بهش

میگه پس عادت کردن چیز بدی هم نیست

میگم بده .. بده هرچیزی بعد یه مدتی برات عادی بشه..

سکوت میکنیم و شیشه ی بارون زده رو نگاه میکنیم

سکوت رو میشکنه و میگه یه ترانه ای بود یکی دو بار وقتی کنار دریا بودیم و دور آتیش، شروع کردی با خودت زمزمه کردی و ما هربار ساکت شدیم و گوش دادیم به خوندنت، اون چی بود؟

میخونم

"معذرت میخام که واسم گریه هات دیگه مهم نیست

اگه اسم من میلرزه توو صدات دیگه مهم نیست

خاطرم مونده که گفتی خاطرات دیگه مهم نیست

کل قصه که خراب شد جزئیات .. "

باهام میخونه

"دیگه مهم نیست.."

خوندنمو قطع میکنه میگه هربار با سوز خوندیش انگار کلمه به کلمه رو درک کردی

میگم شعرایی که توو زمزمه هات به لب میاری اوناییه که نشسته اعماق ذهنت

میگه هیچ وقت خاستی پاک کنی ذهنتو؟

نگاش میکنم

میگه ببخشید سوالم اشتباه بود. قطعن خاستی

میگم هیچکی درک نمیکنه

میگه خودت چی

میگم خودمم از درک و فهمم خارجه

میگه من فقط میدونم تو قوی ای. و میدونم باید مدام بهت یادآوری کنم چون یادت میره. خاهش میکنم یادت نره

میگم من قبول ندارم قوی ام

میگه آدما حد دارن. اینکه چیزی فراتر از حد تو بوده، درش شکی نیست، اینکه تو از اون جون سالم به در بردی مهمه

با ریتم و ملودی همون آهنگ میگم "دیگه مهم نیست"

میگه الان توو چه موقعیتی هستی؟

میگم در مرحله ی قبول بیماری و اقدام برای پیوند عضو ولی اینکه آیا بدن با دارو های ضد پس زدن پیوند همگام بشه و عضو پس زده نشه، از دست من خارجه.. فقط باید دارو ها رو مصرف کنیم، پیوند عضو رو انجام بدیم و منتظر باشیم..

میگه پس زیاد درگیرش نشو که آسیب نبینی

میگم از این بیشتر نمیشه. کسی که مرده دوباره نمیمیره ...

عشق از بین نمیره یا میمونه یا میشه نفرت...
ما را در سایت عشق از بین نمیره یا میمونه یا میشه نفرت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : animchejooni-dk7 بازدید : 219 تاريخ : دوشنبه 26 اسفند 1398 ساعت: 2:14