اندیشیدم

ساخت وبلاگ

ماه هاست از آخرین نوشته میگذره

حالا هم که مینویسم دلیلی جز تو نداره

نشسته بودم به این فکر میکردم که عشق از نظر تو چه شکلی بود؟

بعد یکی یکی پیدا کردم جوابمو

عشق از نظر تو، سود رسوندن و کمک کردنِ خستگی ناپذیر به اطرافیان بود

گذشتن و بخشیدن بود. حتا اگه مقابلت دشمنت بود

بارها دیدم که بخشیدی و فراموش کردی و حتا به نفرین فکر نکردی

عشق از نظر تو، بالا بردن خونوادت بود

جمع کردنشون دور هم

وقت گذروندن باهاشون

عشق از نظر تو خابوندن من توو بغلت و همزمان درس خوندن بود

عشق از نظر تو این بود که خسته از راه برسی و تا دیروقت شام درست کنی برای مهمونات

عشق، برق توو نگاهت بود وقتی لوح تقدیرهامونو قاب میکردی بزنی دیوار

مامان خانوم.. میدونی که تاپ استیودنت شدن و معدل بالا داشتن توی درسام اصن حال نمیده بهم. تو نیستی که سرتیفیکیت گذروندن کورس زبان فرانسمو با عشق نگاه کنی و بذاری قاطی مدارک مهمت که بعد بری قاب کنی بزنی به دیوار بگی از حالا دخترم بلده مث بلبل فرانسوی صحبت کنه و انقدر بگردی توی اطرافیانت دنبال کسی که فرانسوی بلده و مجبورم کنی باهاش صحبت کنم و بعد عشق کنی از مکالممون. مث همین کار رو وقتی انگلیسی یاد گرفتم باهام کردی. یادته؟ رئیستو یه لنگه پا نگه داشته بودی که با هم انگلیسی صحبت کنیم و با عشق تماشا میکردی و از اینکه رئیست از لهجه و قدرت انتخاب کلماتم داشت تحسینم میکرد تو چشمات برق میزد؟ یادته؟ یادته منو؟

یادت رفته از بس نبودی ...

من هِی میرم پله های ترقی رو طی کنم که تو نباشی ببینی..

.

.

.

هِی... لاتاری اگه برنده شم، میام ور دلت و میبوسمت که دلت راضی بوده بذاری برم و بعد ساعتها با هم گریه میکنیم

شاید اون موقع بعد اینهمه سال باورم شه نیستی..

عشق از بین نمیره یا میمونه یا میشه نفرت...
ما را در سایت عشق از بین نمیره یا میمونه یا میشه نفرت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : animchejooni-dk7 بازدید : 169 تاريخ : پنجشنبه 27 آذر 1399 ساعت: 19:06